سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دختری از جنس خاک
چهارشنبه 92 اسفند 28 :: 10:22 صبح :: نویسنده : A salehi

آپلود عکس

حـــــواسمون بـــــاشه دل آدمه!

شـــــیشه نـــــیست کـــــه روش هـــــا کـــــنیم

بـــــعد روش قـــــلب بـــــکشیم

و

وایـــــسیم آبـــــ شـــــدنشو نـــــگاه کـــــنیم

و کـــــیف کـــــنیم!

رو شـــــیشه ی نـــــازک دل آدمـــــا

اگـــــه قـــــلب کـــــشیدی...

بـــــاید مـــــردونه پـــــاش وایـــــسی!




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 اسفند 28 :: 10:14 صبح :: نویسنده : A salehi

مَن از نَســــل لِـــــیلی ام...
مَن از جِنـــس شــــیرینَم...
مَن دُخــــــترم...
با تمام حساســـیت های دُخترانه ام...
با تَلنگری بارانـــی میشوم...
با جُـــــمله ای رام میشوم...
با کَلـــمه ای عــــــاشق میشوم...
با پُــــــشت کردنی ویــــــران میشوم...
به راحَتی وابَــــــسته میشوم...
با پیــــــروزی به اُوج میرسم...
هنوز هم با عروسَـــــــکهایم حَرف میزنَم...
هنوزم هَم برایِشان لـــالـــایی میخوانَم...
من دُخـــــترم...
پُر از راز...
هرگز مرا نَخواهی دانِــــست...
هرگز سَرچِشــمه اَشکــــــهایم را نمی یابی...
هرگز مرا نِمیفَــــهمی...
مَگر از نَـــــــسلم باشی...
مَگر از جِنــــسم باشی...



موضوع مطلب :


شنبه 92 اسفند 24 :: 12:24 عصر :: نویسنده : A salehi

به مرداب بگویید , هر چه میخواهد منجلاب اوهام را وسعت دهد من نیلوفرم , نماد صبوری و شادابی من هیچگاه غرق نخواهم شد . من زنم..........
منم آن دختر آریایی . از
اهالی پارس. دین من عقل من است و خدایم در همین نزدیکی ها و رهبرم کوروش بزرگ
. از این که ایرانی هستم به خود می بالم و این که بدانید هر آنکه مهر میهن
در دل ندارد کافر است من نه دل نگران فرهنگم نه دل نگران تجدد نه دل نگران
تمدن من دل نگران اون انسانهای گوشت و خون داری هستم که می آیند و رنج می
برند و می روند.


‏ مــن از هیــچ مکتبی پیروی نمیکنــــم.
از هیچ استادی چاپــلوسی نمیکنــــم.
دیوانه ای هستــم که قایقم را خودم هدایــت میکنم,من اولین کسی هستم که ،
در دایره صدای پرنده ای بر سرگردانی خود
خندیده است
من اولین سیاه مست زمینم............
قصه ها گذشته بر من تا بدانم کیستم،،
سرگذشتم هر چی بوده من پشیمون نیستم,,یه زمان عاشقو گاهی توی اغوشه هوس,,هرجه بوده همه انتخاب من بود و بس,,,
گاهی سرشاره حقیقت ,, گاهی مغلوب گناه،،هرجه هستم تو فقط مرا برای من بخواه............
من یک دختــر ایـــرانیــــــم
بـــدان
"حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــوای" دیگری برود.
تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد.
روح خـــداست که در مـــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته,
... ... ارزان نمیفروشمش...روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید
همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه
مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد




موضوع مطلب :


جمعه 92 اسفند 23 :: 1:3 عصر :: نویسنده : A salehi

از تو نوشتن سخت است ..،
از تو که
دخترانه ات از هیچ رژ لبی، خاطره ندارد
و نگاه سر به زیرت
زارِ لباس هایی را می زند که
زیبایی کودکانه ات
از پوشیدن شان خجالت می کشد..

از تو نوشتن سخت است
از تو که همیشه
در ژانر ِ خیابان اتفاق می افتی
و نداشته هایت را
با شاخه های پژمرد? در دستت میزان می کنی
بی آنکه پشتت گرم ِ آینده ای باشد که
زندگی را شاید..،
از سر عدالت میان آرزوهایت تقسیم کند..

از تو نوشتن سخت است..
از تو که از تمام ِ عشق
تنها گل هایش را به آغوش می کشی
و از درون ملتهب می شوی..
که جرأت بر هم زدنِ بی کسی ات را نداری..

از تو نوشتن سخت است..
وقتی همیشه
در قامت یک عابرِ ظاهراً خوشبخت
از کنارت عبور می کنم و
غرورم را
به سنگینی گل های نشسته در آغوشت
حواله نمی دهم..

...

از تو نوشتن سخت است..،
وقتی می دانم
فقر نوشتنی نیست.. / زندگی کردنی است..

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 اسفند 22 :: 5:52 عصر :: نویسنده : A salehi

مرا که میشناسی! خودمم...

کسی شبیه هیچ کس...!!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان ...صبور...کمی هم بهانه گیر...

اگر نوشته هایم را بیابی منم همان حوالی ام...




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 اسفند 22 :: 5:47 عصر :: نویسنده : A salehi




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 اسفند 20 :: 5:25 عصر :: نویسنده : A salehi

در این روز ها ازدحام حضور پر رنگت در ذهنم زندگی را شیرین کرده است ...

به گذشته که نگاه می کنم تو را می بینم که بر خاطراتم تکیه زده ای!

تو از کجا پیدایت شد که تبلور وجودت آرامشی ابدی را در من ساخت...؟

تو از کدام سو آمدی که رد پاهایت تا انتهای خیال بی خیالم جای خوش کرد...؟

تو اثر کدام نقاش ماهری که اینگونه بی نقص در آسمان قلبم می درخشی...؟

چه ناشیانه وصف تو را قلم می زنم ...

تو فقط تویی!

یک توی خاص که به هزاران "او" می ارزد...

یک توی پیچیده که می تواند تکیه گاه باشد!

تو فقط تویی!

تویی که می تواند سه نقطه پایان حرف هایم را معنا کند!

تو فقط تویی!

تویی که می توانی من را همانگونه که هستم بخواهی!

تو فقط تویی!




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 اسفند 20 :: 5:22 عصر :: نویسنده : A salehi

خدایا بی رنگم کن از ادم های هزار رنگ خسته شده ام دراین جا ادم های بی رنگ ادم ترند...




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 اسفند 20 :: 5:20 عصر :: نویسنده : A salehi

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده
هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟…
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست
می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
“هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم”




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 اسفند 20 :: 1:44 عصر :: نویسنده : A salehi




موضوع مطلب :


1 2 >
درباره وبلاگ

بانوی ایرانی ام ... از نسل آریایی ... سفر را دوست دارم اما کوچ را نه ....
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 42477

98love.ir