از تو نوشتن سخت است ..،
از تو که
دخترانه ات از هیچ رژ لبی، خاطره ندارد
و نگاه سر به زیرت
زارِ لباس هایی را می زند که
زیبایی کودکانه ات
از پوشیدن شان خجالت می کشد..
از تو نوشتن سخت است
از تو که همیشه
در ژانر ِ خیابان اتفاق می افتی
و نداشته هایت را
با شاخه های پژمرد? در دستت میزان می کنی
بی آنکه پشتت گرم ِ آینده ای باشد که
زندگی را شاید..،
از سر عدالت میان آرزوهایت تقسیم کند..
از تو نوشتن سخت است..
از تو که از تمام ِ عشق
تنها گل هایش را به آغوش می کشی
و از درون ملتهب می شوی..
که جرأت بر هم زدنِ بی کسی ات را نداری..
از تو نوشتن سخت است..
وقتی همیشه
در قامت یک عابرِ ظاهراً خوشبخت
از کنارت عبور می کنم و
غرورم را
به سنگینی گل های نشسته در آغوشت
حواله نمی دهم..
...
از تو نوشتن سخت است..،
وقتی می دانم
فقر نوشتنی نیست.. / زندگی کردنی است..
موضوع مطلب :